حرفِ من اما سفرِ

ساخت وبلاگ
همه چیز و کس درگیرش شدند ، از کچکترین‌شان مثل حشرات تا بزرگترین آنها که جان آدمی‌زاد هست . بالاخره افرادی باید جلوی این تاخت و تاز را می‌گرفتند ، یا با سلاح های مختلف یا با فدا کردن جان خود... . افرادی که داوطلبانه جلوی این حمله‌ی غافل‌گیر‌کننده ایستادند ، پرستاران ، دکتران و بقیه‌ی کادر درمان بودند . آری! آنها بودند که جانشان را فدا کردند و می‌کنند تا ما ها سالم بمانیم و لحظه‌ایی لبخند از لب هایمان نرود . آنها بودند که هنگامی که یکی از بین ما ها آسمانی میشد و لبیک حق را می‌گفت ، خود را مقصر می‌دانستند در صورتی که هیچ تقصیری نداشتند . آنها بودند که از فرزندان و شریک زندگیشان هفته ها و حتی ماه ها دور بودند تا ما ها سالم بمانیم و حتی یک روز دوری از خانواده‌ی خود را تجربه نکنیم . آنها بودند که بدون دریافت چیزی ایستادند ، ایستادند و ایستادند. این مقاومت و جان فشانی آنها مرا یاد شهدای هشت سال دفاع مقدس می‌اندازند ، یاد افرادی که جان خود را فدا کردند تا پای دشمنان به خانه های ما نرسد . کادر درمان با کارهایشان حتی قدرنشناس ترین آدم هارا مدیون خود می‌کنند . ما باید تا ابد قدردان آنها باشیم . حرفِ من اما سفرِ...ادامه مطلب
ما را در سایت حرفِ من اما سفرِ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : matinmiri بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 23:31

نشسته بود روی زمین،من روبروش روی مبل. از نگاهش خودم رو دور میکردم و یه جوری که نفهمه کلافه ام لبخند می‌زدم و حرف‌های بی‌ربط می‌زدم.یک آن نگاه‌مون گره خورد،باز لبخند زدم ،با یه حالت مظلومیت و بغض فروخو حرفِ من اما سفرِ...ادامه مطلب
ما را در سایت حرفِ من اما سفرِ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : matinmiri بازدید : 56 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 13:33

به بابام فکر می‌کنم که چقدر تلاش کرد برای ادب، برای مودب تربیت کردن ما، زمان نوجوانی چقدر حرصم می‌گرفت از این‌همه سختگیری، و البته که سعی می‌کردم مخالف چیزی که می‌خواد عمل کنم؛ اما الان که حسابی بزرگ شدم و آدمهای جور واجور زیادی تو زندگیم دیدم، مودب ها برام قابل احترام‌ترند. و دلیل سختگیری‌ش رو متوجه می‌شم.

هرچه میگذره بیشتر می‌فهمم چقدر انسان بزرگیه.

حرفِ من اما سفرِ...
ما را در سایت حرفِ من اما سفرِ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : matinmiri بازدید : 62 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 13:33

بارِ دلِ غمگینِ آدم‌های دور و برم رو به دوش می‌کشم.جای یکی که ترکش کردن غصه میخورم و در خلوتم اشک می‌ریزم. جای دیگری که درگیر بی‌پولیِ،شرمنده خانوادش می‌شم. جای اون یکی که همیشه تنها بوده،طلب عشق می‌کنم...

جای خالی آدم‌ها رو با احساسم پر میکنم و جای خودم خالی‌تر میشه.

حرفِ من اما سفرِ...
ما را در سایت حرفِ من اما سفرِ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : matinmiri بازدید : 72 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 13:33

به چه دوستی میشه گفت،دوست صمیمی؟ 

که رازهاتو بدونه! یا علائقتو بشناسه! یا وقتی به چیزی نگاه می‌کنی،حستو بدون رد و بدل شدن کلامی،درک کنه!

دوست صمیمی،برای من سکوتِ محضِ وقتی بهش نیاز دارم،در کنار آدمی که به این سکوت احترام بگذاره و هر دو از کنار هم بودن و غرق سکوت شدن لذت ببریم.

 

حرفِ من اما سفرِ...
ما را در سایت حرفِ من اما سفرِ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : matinmiri بازدید : 63 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 13:33

روزهای سخت رو تحمل می‌کنیم، یه روز به خودمون می‌آیم ‌می‌بینیم اثری از سختی نیست،اون وقته که با یه دلِ پر و خیالِ راحت تو پارک کنار یه غریبه می‌شینیم بدونِ اینکه حتی برامون مهم باشه کیه،بهش می‌گیم:

تو نمیدونی غریبه،من روزهای سختی رو گذروندم به لبخندم نگاه نکن.

حرفِ من اما سفرِ...
ما را در سایت حرفِ من اما سفرِ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : matinmiri بازدید : 71 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 23:46


هوررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررا


حرفِ من اما سفرِ...
ما را در سایت حرفِ من اما سفرِ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : matinmiri بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 22:56


دلم برای تو تنگ شده است

اما نمی‌دانم چه کار کنم

آرام می‌گریم

حال آدمی را دارم

که می‌خواهد به همسر مرده‌اش تلفن کند

اما نمی‌کند

چرا که به خوبی می‌داند

در بهشت گوشی‌ها را برنمی‌دارند...


بخشی از شعر رسول یونان


برچسب‌ها: دیگران ساخته ها حرفِ من اما سفرِ...
ما را در سایت حرفِ من اما سفرِ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : matinmiri بازدید : 69 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 22:56

امروز ناخواسته وارد جریانی شدم که بند بند وجودم رو لرزوند.

مختصر اینکه:

دختر نابود شد،له،پودر.

بلیط قطار و فرار به ... نمی دانست خودش.

شکنجهء برادران و فریادهایی که گریزشان نبود.

سخت گذشت و برای دختر آغاز تلخیست،

ادامه؟بعید میدانم در کار باشد.

گفت: خودمو میکشم،حالا می بینی.

حرفِ من اما سفرِ...
ما را در سایت حرفِ من اما سفرِ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : matinmiri بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 22:56

 

هرآنچه عمری در پی بدست آوردن اش بودم

این روزها، ماه ها و سال ها، بدست آورده ام.

روزها شاد و سرخوش،شب ها امن و دل خوش

تنها میان این دو

در گرگ و میش سحرگاه،حسی غریب،آشفته فرا میگیردم؛

حسی میان ماندن و رفتن،فراموشی میان حال و گذشته،حالی عجیب شبیه غریبه ای تنها مانده میان مردگان.

می ترسم.

از کودکی،سحر می ترساند مرا.

می ترسم از بی زمانی،بی مکانی،از حسی که سالهاست مداومت دارد.

و می دانم این ترس تا انتها رهایم نخواهد کرد.

حرفِ من اما سفرِ...
ما را در سایت حرفِ من اما سفرِ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : matinmiri بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 22:56